بارون

نمیدونم چرا تو روزای بارونی دلم میخواد یک ماشین یا یک موتور سریع از کنارم رد بشه آبو با شدت بپاشه بهم بعدش دعوا جور بشه آی طرفو بزنم این جیگرچیم حال بیاد نمیدونم چرا این حسو دارم فکر کنم دیگه آخرای عمرمه

آپدیت

وقتی میام بلاگ اسکای هر چی صفحه اولو رفرش میکنم هیچ وبگلاگی آپدیت نکرده تا صد ساعت همون وبلاگاست حالا کافیه من بیام یک مطلب جدید بزارم به دوثانیه نمیخوره وبلاگم میره صفحه دهم آخه چرا. هاااااااااااااااان

عادت

تو این دوره زمونه آدما عاشق هم نمیشند ، فقط به هم عادت میکنند و بعدش با عادتی که دارن همو تحمل میکنند. گاهی وقتا هم دوست دارند ترک عادت کنند که میشه موجب مرض

دلداری

انقدر حال میده وقتی یکی داره از کات شدن رابطش یا اینکه تو یک کاری داغون شده واست میگه ، بعد بغض کنه منتظر باشه که تو دلداریش بدی تو هم یکدفعه بگی حقته از بس خر و نفهمی کلا طرفو بشوری بزاری کنار تا من یادمه یا طرف همونجا سکته میکنه یا انقدر گریه میکنه تا کور بشه

اعصاب

میخوام یکبار برم پیش رفیقم که اعصابش خورده بگم چته؟ بگه اعصاب ندارم بگم منو بزن آروم شی هی بگه نه منم اصرار کنم ، تا یکی زد منم نامردی نکنمو تا میخوره بزنمش بعدش بپرسم آروم شدی؟ بعد اونوقت مطمئن میشم که آروم آروم شده